متوجه ساز كه خداوند نيكوكاران آنان را آمرزيده و از بدكاران آنان درگذشته است، مگر كسى كه براى خداوند شريك گيرد و يا ولى اى از اولياى مرا آزار دهد و يا در دل كينه و عداوت او را نهان دارد و تا از اين كار برنگردد خداوند او را نمى بخشد و اگر بازنگردد، خداوند روح ايمان را از قلبش در آورد و از ولايت من بيرون رود و بهره اى از ولايت ما را نداشته باشد. من از اين امر به خداوند پناه مى برم.
۱۷. بى شبهه بودن شخصيّت حضرت عبدالعظيم
برخى از اصحاب امامان على رغم تقرّب، نجابت، صداقت و پيشينه افتخارآميز، در بعضى از عملكردها مورد نقد شديد برخى از امامان(ع) قرار مى گرفته اند؛ مثلاً با اينكه على بن يقطين يك عامل محبوب، نفوذى، كاردان و كارساز در دربار عباسى بود، هنگامى كه به مدينه آمد و اجازه تشرّف خواست، به او اجازه ندادند. همچنين گويا احمدبن اسحاق، با داشتن عنوان وكالت، صداقت و پيشينه اعتمادآميز، هنگامى كه به محضر مقدّس امام حسن عسكرى(ع) رسيد به او اجازه ورود ندادند. ابوالاسود دوئلى با كمال قرب وى به اميرالمؤمنين(ع) از سوى حضرت عزل مى شود. عثمان بن مظعون از سوى پيامبر توبيخ شده؛ چرا كه او لذّت برى از زنان را ترك كرد. همسرش به رسول خدا شكايت برد و پيامبر عثمان را از اين كار باز داشت. ۱
برخى ديگر ازاصحاب پيامبر وامامان(ع)، گاه به عملكردمعصوم انتقاد مى كردند و به زعم خويش در فكر تصحيح بودند كه اين باز نشان پايين بودن معرفت و بينش آنان بود.
حضرت عبدالعظيم حسنى در هيچ كدام از اين دو گروه نبود؛ او در زمره تسليمان محض امامت بود و در طول مصاحبت و همراهى اش با چند امام، نقطه منفى از او ديده نشد كه اين نشان اوج معرفت و اوج تسليم او است.
1.معجم رجال الحديث، ج ۱۲، ص ۱۴۰.