هويداست كه آنانى بر عرضه دين خود عطشناكند كه در ابتدا، بر آنچه مى انديشند و در آنچه مى انديشند و به آنچه مى انديشند، تأمل و تفكر مى كنند. اما كسانى كه نه اهل درايت اند و نه فقاهت، آنانى كه در همه چيز مصرف كننده اند، حتى در دين، يعنى مقلدند و نه محقق، و دين برايشان حلاوتى ندارد، هرگز خيال بر نمودن و عرضه آن را در دماغ نمى پرورند. بر اين اساس، مى توان گمان برد كه عرضه كنندگان دين از شخصيتهاى فربه و فاخر بوده اند كه اولاً، اهميت دين و آيين را دريافته اند و ثانياً، آن را محور و ميزان اعمال و سعادت و شقاوت دانسته اند و ثالثاً، نقد را بر جان مى خرند و از بازكاوى و بازانديشى باكى ندارند و همچنين، خبر «عليكم بالدرايات لا بالروايات» ۱ را از ژرفاى جان نيوشيده اند.
در متون حديثى به تعدادى از روايات مى توان دست يافت كه حكايت از عرضه دين مى كند. گرچه در پاره اى از اين اخبار، اصطلاح «عرض دين» نيامده است، ولى به طور كلى از بيان اعتقادات و انديشه هاى دينى بر معصومان(ع) نشان دارند. آنچه در پى مى آيد، مجموعه اى از اين دست است:
۱.عن المفيد، عن الحسين بن أحمد بن أبي المغيرة، عن حيدر بن محمّد، عن محمّد بن عمر الكشّيّ، عن جعفر بن أحمد، عن أيّوب بن نوح، عن نوح بن درّاج، عن إبراهيم المخارقي، قال:وصفت لأبى عبداللّه جعفر بن محمّد(ع) دينى، فقلت: أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شريك له، و أنّ محمّداً(ص) رسول اللّه، و أن علياً إمام عدل بعده، ثمّ الحسن و الحسين، ثمّ علي بن الحسين، ثم محمد بن علي، ثم أنت، فقال: رحمك اللّه! ثمّ قال: اتّقوا اللّه! اتّقوا اللّه! اتّقوا اللّه! عليكم بالورع، و صدق الحديث، و اداء الأمانة، و عفّة البطن و الفرج؛ تكونوا معنا في الرفيق الأعلى. ۲
۲.عن أبيه، عن سعد، عن ابن أبي الخطّاب، عن محمّد بن سنان، عن حمزة و محمد ابني حمران، قالا:اجتمعنا عند أبي عبداللّه(ع) في جماعة من أجلّة مواليه،
1.كنزالفوائد، ص ۱۹۴.
2.الأمالي للطوسى، ج ۲، ص ۲۲۶ ؛ بحارالأنوار، ج ۶۶، ص ۳، ح ۳ .