نظريه چهارم. دوگانه محورى
ديدگاه دوگانه محورى, ديدگاه راسخى است كه توسط اكثر صاحب نظران فريقين, پذيرفته شده و سده هاى متمادى, براساس آن حركت كرده اند.
براساس اين ديدگاه, قرآن, قابل دسترس است و چنان نيست كه فهم و دريافت مفاهيم آن, منحصر در خداوند, پيامبر(ص), اهل بيت(ع) يا صحابيان و تابعيان باشد; بلكه به استناد دعوت و درخواست قرآن از تمام جهانيان مبنى بر تدبّر و تفكّر در آيات آن, هركس به فراخور فهم و دانش خود, از يمِ معارف اين كتابْ بهره دارد. با اين حال, قرآن, بى نياز از سنّت نيست; چه براى وصول به حقايق و بطون قرآن, و چه براى رفع ابهامات آن, و چه براى دستيابى به جزئيات و تفاصيل معارف دينى.
سنّت در اين ديدگاه به عنوان منبعى مستقل و در عرضِ قرآن مطرح است و به طُرُق گوناگون, ايفاى نقش مى كند. كوتاه سخن اين كه: سنّت, مفسّر قرآن است و مفسّر مى تواند ناسخ, مخصّص, مقيّد, حاكم يا وارد بر مفسَّر باشد.
سنّت, هم مى تواند نقش تبيينى داشته باشد و هم مى تواند با آوردن مطالبى نو و با قبض و بسط معارف قرآن, بر آن حكومت كند. به عبارت ديگر, سنّت مى تواندافق هاى قرآن را بگشايد; چنان كه مى تواند افقهاى نوينى را در پيش روى ما بنماياند.
قرآن و سنّت, براساس اين نظريه, به مثابه دو كتابى هستند كه به فراخور خود, يكى به كلّيات پرداخته و ديگرى وارد جزئيات و تفاصيل شده است و به حكم آن كه متكلّم, محق است تا براى كلام خود, قرينه متّصل يا منفصل ارائه نمايد, ۱ سنّت به منزله قرينه منفصل است كه براى كشف مراد جدّى خداوند از قرآن به كار مى آيد.
بدين جهت است كه طبق اين نظرگاه, گرچه ظاهر قرآن حجّت است; امّا تمسّك به آن, به فحص از دليل متّصل و منفصل, يعنى قرآن و سنّتْ نيازمند است.
شايد مهم ترين برهان ما بر اين ادّعا كه مشهورِ فريقين به قرآن و سنّت به عنوان دو منبع مستقل مى نگرند, بر شمرده شدن سنّت در كنار قرآن و پس از آن (به عنوان دومين منبع و مدركِ استنباط احكام) است كه در سرتاسرِ كتابهاى اصول و فقه عامّه و خاصّه منعكس شده است. در بخش معارف الهى, همچون خداشناسى,پيامبر شناسى و معاد شناسى نيز شيوه بحث و بررسى ايشان در هزاران كتابى كه در دسترس است, گواه ماست; زيراروش و رأيِ هر دانشور مسلمانى اين است كه براى اثبات هر مدّعاى مربوط به يكى از سه حوزه پيش گفته, نخست به قرآن استناد مى كند; آن گاه به روايات به عنوان دومين دليل و دليلى على حده تكيه مى نمايد.
تفاسير فريقين نيز در دسترس است. به استثناى برخى از تفاسير اهل حديث, در تمام كتب تفسيرى, تمسّك به روايات به عنوان منبعى مستقل و مفسّر قرآن, همواره مورد استفاده قرار گرفته است.
جواز تخصيص, نسخ, تقييد, حكومت, و ورود قرآن با روايات نيز برهان قاطعى است كه به پذيرفته بودن اين ديدگاه توسط قاطبه مسلمانان, تأكيد دارد.
مقصود ما از «دوگانه محورى» همين است كه مدافعان اين ديدگاه, قرآن و سنّت را به طور هم زمان, محور و منبع استنباط و فهم دين مى شناسند.
با توجّه به اين كه اين ديدگاه, مشهور است و ساير ديدگاه ها در اثبات مدّعا و دلايل ارائه شده, دچار كاستى هايى بوده اند, اثبات نظريه «دوگانه محورى» نياز به اقامه برهان نخواهد داشت; گرچه براى اثبات آن مى توان اقامه برهان كرد; امّا برهان خلف كه از كاستى و ناتمام بودن ساير ديدگاه ها بهره دارد, براى اثبات, كافى است.
1. أصول الفقه, محمدرضا المظفّر, ج۱, ص۱۳۲ـ۱۳۳.