نقد سبك تنظيم درونى هر صفت
همان طور كه پيش تر اشاره شد, گذشته از مَدخل, مطالب هر صفت در پنج بخشِ: آيه, روايت, سيره, قول علما, و فوايد يا مضار, تنظيم شده است. منطق اين تقسيم را بايد در تنوّع اطّلاعات موجود و پايبندى به خلط نشدن آنها با يكديگر جستجو كرد. اين منطق, شايد از جهتى صحيح باشد (مثل آزاد گذاشتن فكر خواننده و باقى گذاشتن حقّ برداشت براى او); ولى در مجموع, با غرضِ گردآورندگانْ همخوانى ندارد. تسهيل دستيابى و روان سازى, يكى از اصول موسوعه نگارى, بخصوص در مجموعه هايى از اين قبيل است (كه در اهداف تهيه كنندگان نيز به آن اشاره شده است).
در اين موسوعه, هر چند بسيارى از راه ها طى شده و مسيرها كوتاه شده است; امّا به دروازه صفت كه مى رسيم, باز با يك به هم ريختگى و ناهماهنگى در موضوع رو به رو مى شويم و خواننده بايد خود بنشيند و ميان اينِ مجموعه به كاوش بپردازد تا رابطه ها را كشف كند و در ذهن و يا نوشته خود, آنها را كنار هم قرار دهد و نتيجه بگيرد.
هر تقسيم و طبقه بندى, بايد با هدف آن كار, هماهنگى و همخوانى داشته باشد.
هدف ما در اين نوع كارها, شناساندن, تفكيك آيه از روايت و… نيست; بلكه هدف, دستيابى به معنا و مفهوم است و به همين جهت در مدخل, همه چيز در كنار هم آمده است تا مفهوم را بشناساند. در مرحله بعد نيز مى بايد آثار, عوامل و… را در كنار هم آورد, تا يك مفهوم (علّت يا پيامد), كامل گردد. اگر غير از اين است, بايد در مدخل هم هر كدام را از ديگرى تفكيك كنيم و قضاوت در مورد آن و يافتن ارتباط ها را به خواننده واگذاريم.
طبقه بندى براساس نوع و جنس اطّلاعات, منطق ديگر و جاى ديگرى دارد. اگر اين موسوعه بدان شكل تقسيم شده بود, در بخش پنجم بررسى هرصفت (فوايد يا مضار), فقط به فهرست كردن اكتفا نمى شد; بلكه همه ادّعاها با آيه يا روايت يا…, مستند مى شد.