ب) متن كتاب
ده جلد ميانى, حاوى متن كتاب است و مهم ترين بخش كتاب به شمار مى آيد. در اين قسمت, كلّيه اطّلاعات جمع آورى شده, با شيوه اى خاص, تنظيم و طبقه بندى شده اند.
شيوه طبقه بندى اطّلاعات
شيوه طبقه بندى اين مجموعه, به شكل زير است:
۱. ابتدا كلّيه صفات, در دو گروه «صفات مستحب» و «صفات مذموم», طبقه بندى شده اند كه در گروه اوّل, دويست صفت و در گروه دوم, ۱۶۱ صفت آمده است. مجموعه صفات مستحب در هفت جلد (ج۲ تا ۸) و مجموعه صفات مذموم در سه جلد (ج۹ تا ۱۱), تنظيم شده است. اساس اين تقسيم, همان طور كه از عنوان آن نيز بر مى آيد, بر اوامر و نواهى رسول خدا بوده است.
۲. براى تنظيم صفات در درون هر يك از دو گروه مستحب يا مذموم, از شيوه الفبايى ـ شكلى استفاده شده است, نه الفبايى ـ ريشه اى. اين شيوه مى تواند در دستيابى پژوهشگر به مطلب مورد نظر, اختلال ايجاد كند; زيرا چه بسا بتوان براى يك صفت از يك ريشه دو يا چند هيئت آورد كه براساس شيوه كتاب, هر كدام در يك حرف جاى مى گيرند. لذا پژوهشگر را با سردرگمى مواجه مى سازد; امّا اگر براساس ريشه تنظيم مى شد, امكان سردرگمى به حدّاقل مى رسيد.
۳. اين اثر در تعيين موضوعات, به شدّتْ اصطلاحگراست و لذا هر واژه و اصطلاح اخلاقى را به يك موضوع تبديل كرده است. اين امر, باعث شده است تا چند موضوع كه اشتراك مفهومى نزديكى دارند, صرفاً به دليل اختلاف در لفظ, در چند عنوانْ طبقه بندى شوند; مثل موضوعات: غَضّ البصر, اطلاق البصر, و حفظ الفرج كه همگى مربوط به موضوع «العفة» هستند و يا موضوعات: البرّ, برّ الوالدين, و التعاون على البرّ والتقوى, كه به هم نزديك اند, و يا مانند: التعاون على الاثم والعدوان, و التعاون على البرّ والتقوى.
۴. شيوه طبقه بندى اطّلاعات درونى هر صفت نيز بدين گونه است:
الف) مدخل: در مدخل به تحليل مفهومى صفت مورد نظر, پرداخته مى شود. مفهوم شناسى صفات اخلاقى, يكى از اركان مهم شناخت صفات اخلاقى است كه بدون آن, تصوّر دقيق و درستى از موضوع به دست نمى آيد. در مدخل, ابتدا به تعريف لغوى و سپس به تعريف اصطلاحى پرداخته شده است. همچنين به حسب نياز به بررسى فرق ميان دو يا چند صفت متقارب, پرداخته شده است و در پايان مدخل, در دو قسمت مجزّا, خواننده با صفات متناسب و صفات متضادِ با صفت موردِ بحث, آشنا شده است.
مثلاً در پايان مدخلِ «الحياء» آمده است:
الاستزادة: أنظر صفات: الاستقامة, الايمان, العفة, غض البصر, المراقبة, حفظ الفرج, حسن الخلق.
وفي ضد ذلك: أنظر صفات: الاعراض, الكبر والعجب, الغرور, اتباع الهوى, المجاهرة بالمعصية, اطلاق البصر, سوء الخلق, التفريط و الافراط.
اين ارجاعات, حاصلِ يافته هاى محقّقان اين موسوعه درباره رابطه هر صفت با صفات ديگر است و از اين جهت, مهم است و افق هاى جديدى را براى خواننده مى گشايد.
مَدخل يابى اين كتاب, قوى است و در تهيه مدخل ها, هم مصادر گوناگونى مورد بررسى قرار گرفته, و هم كار كارشناسى دقيق انجام شده است. البته نقطه ضعفى كه در همه كتب اخلاقى در باب مفهوم شناسى صفات اخلاقى به چشم مى خورد, در اين جا نيز وجود دارد و آن, اين كه معمولاً در تعريف صفات اخلاقى, به حوزه هاى مركزى صفات, اشاره شده و كمتر به مرزهاى يك صفت با صفت ديگر توجّه شده و يا اصلاً توجّهى نشده است. البته هم در اين كتاب و هم در كتاب هاى مستقلّ ديگر, به موضوع تفاوت ميان معانى واژه ها پرداخته شده; امّا اين امر, روشن كننده مرز ميان يك صفت و صفات ديگر نيست. مثلاً در تعريف صفاتى چون عفّت, صبر, حُب, تقوا و…, با اصطلاحاتى چون: كفّ النفس, ضبط النفس, حبس النفس و… مواجه مى شويم كه درست هم هست; ولى هيچ گاه روشن نشده است كه تفاوت ميان اين باز دارنده ها چيست؟ اين مهم, نيازمند يك پژوهش گروهى است تا در سايه بازشناسى مفاهيم اخلاقى و شناخت رابطه ها و مرزها, به يك نظام منسجم اخلاقى نيز دست يابيم. آنچه تا كنون مطرح شده, صفات اخلاقى مستقل و منفك از يكديگر است و هرگز در قالب يك نظام منسجم و فراگير, ارائه نشده است.
ب) آيات: پس از مدخل, آيات مربوط به موضوع آمده است. از نقاط قوّت اين بخش, اين است كه در كنار آياتى كه حاوى لفظِ موضوع است, آياتى كه معناى صفت را نيز (بدون لفظ) دربردارد, آورده شده و از يكديگر تفكيك شده اند. نقطه قوّت ديگر اين قسمت, اين است كه در صورت نياز, آيات قبل و بعد نيز آورده شده تا منطق قرآن و جريان يا حكم مربوط, به خوبى روشن شود.
البته آيات ذكر شده, در ميان خود, طبقه بندى ندارند و بدون اعلام نظر درباره موضوع فرعى, كنار يكديگر قرار گرفته اند. اين روش, مى تواند به معناى آزاد گذاشتن خواننده در برداشت از آيه باشد; امّا نقطه ضعفى كه دارد, اين است كه آيات مربوط به يك موضوع فرعى, در كنار هم قرار نمى گيرند.
ج) احاديث: در بخش روايات نيز, همانند بخش آياتْ عمل شده است. اولاً در صورت نياز, به دو قسم لفظى و معنوى تقسيم شده اند. ثانياً از طبقه بندى درونى و داشتن موضوعات فرعى, محروم هستند. نكته قابل ذكر اين كه رواياتِ طولانى, در اوّلين نقل, به طور كامل ذكر مى شوند و در صورت تكرار, فقط به آوردن محلّ شاهد, بسنده مى شود. لذا بعضاً فصل هاى اوّليه كتاب, مفصّل تر هستند.
د) ارائه نمونه از سيره پيامبر(ص): در اين قسمت, نمونه هايى از سيره عملى رسول خدا ياد شده است. ذكر تاريخ در كنار حديث, خود درخورِ توجّه و تقدير است. در اين جا نيز بدون اشاره به موضوع يا موضوعات فرعى, فقط به ذكر نمونه هاى تاريخى اكتفا شده است.
هـ) گفته ها و نوشته هاى علما: پس از ذكر سيره, به ذكر اقوال و آراى علماى اهل سنّت, پرداخته شده است. اين نكته مى تواند يكى از نقاط قوّت كتاب و موجب بى نيازى خواننده از كتب ديگر باشد كه در موسوعه هاى ديگر يا وجود ندارد و يا بدين صورت, مورد توجّه قرار نگرفته است. مطالب مربوط به اين قسمت, بر اساس سال فوت صاحب اثر, تنظيم و طبقه بندى شده است.
و) بهره ها و زيان ها: در اين قسمت كه بخش پايانى درباره هر صفت است, به تناسب مستحب يا مذموم بودن صفت, به ذكر فوايد يا ضررهاى آنْ پرداخته شده است. در اين قسم, از آيه يا روايت و يا سيره و يا قول علما استفاده نشده و فقط به فهرست كردن فوايد يا مضار, بسنده شده است.