علوم حديث 15 - صفحه 192

۰.روايت دوم چنين است:
ان عبداللّه الديصانى سأل هشام بن الحكم, فقال له:
«ألك رب؟». فقال: «بلى». قال: أقادر هو؟ قال: «نعم, قادر قاهر». قال: «يقدر أن يدخل الدنيا كلّها البيضة لاتكبر البيضة ولا تصغر الدنيا؟». قال هشام: النظرة.

۰.هشام, خدمت امام صادق(ع) شرفياب مى شود و بحث را مطرح مى كند. امام(ع) در پاسخ خويش مى فرمايد:… قادر أن يدخل الدنيا كلّها البيضة لاتصغر الدنيا و لاتكبر البيضة.

ميرداماد, علاوه بر روايت اوّل كه از «التوحيد» صدوق نقل كرده بود, روايات ديگرى را هم نقل مى كند, به تحليل و تفسير روايات مى پردازد و روايت دوم را اين گونه تحليل مى كند:
هو بحسب الوجود الانطباعى الارتسامى, واللّه سبحانه قادر على ذلك حيث أدخل الذى تراه جليدته ناظرتك, وامّا ذلك بحسب الوجود العينى فليس هو شيئاً يعقل و يتصوّر و يعبّر عنه بمفهوم أصلاً.
روايت پنجم, مربوط به مباحث توحيد و يگانگى خداوند است. او از اين روايت و برخى روايات ديگر كه بدانها اشاره مى نمايد, چهار دليل بر اثبات توحيد اقامه مى كند.
در اين قسمت, سيد مير احمد عاملى (داماد ميرداماد), بر تعليقه ميرداماد, تعليقه اى زده و توضيحاتى افزون بر توضيحات ميرداماد آورده است.
در روايت ششم, امام صادق(ع) مى فرمايد كه خداوند, سميع و بصير و عالم است, بدون اين كه ذات و معناى وى اختلافى داشته باشند; يعنى ذاتْ بسيط است و در عين حال, سميع و بصير و عالم است.
ميرداماد, معتقد است آنچه كه بوعلى سينا در كتاب هاى مختلفش (خصوصاً «التعليقات») آورده است, از اين روايتْ اقتباس نموده است (قد اقتبسه بعينه من مشكاة هذا الحديث).
درباره روايت سوم باب «الكون والمكان»   مى گويد:
لايحدّ ولايبعض ولايغنى, كان أولاً بلا كيف و يكون آخراً بلا أين, و كل شىء هالك الا وجهه, له الخلق والأمر تبارك اللّه رب العالمين.
ميرداماد به تفسير آيه «كلّ شئ هالك الاوجهه» پرداخته, احتمالات گوناگونى را مطرح مى نمايد و سپس مى نويسد:
فكل شىء هالك الوجه باطل الذات فى حدّ ذاته أزلاً وأبداً الاوجهه الكريم الحق الذى هو نور الوجود الحقيقى القيوم الواجب بالذات.
در بحث از روايات صفات ذات, ضمن تمجيد از روايات, اظهار مى دارد كه اين روايات, از كُنه حكمت حقّ سخن مى گويند و صفات خداوند (از جمله علم و قدرت) را عين ذاتْ معرّفى مى كنند.
در باب اراده كه از صفات فعل خداوند است, ايشان ضمن اشاره به ديدگاه معتزله و ابوالبركات بغدادى كه قائل به متجرّد بودن اراده خداوند هستند, اظهار مى دارد كه روايات, هرگز مؤدّى اين معنا نيستند و اكثر و روايات, صراحت دارند كه خداوند, منزّه است از اين كه تحوّلى در او وجود داشته باشد.
پس از اداى توضيحات ياد شده, تعليقاتى بر روايات اين باب نگاشته و معتقد است كه اراده, هم از صفات ذات است و هم از صفات فعل.
نقد ديدگاه مرحوم كلينى در مباحث اراده, از ديگر مطالبى است كه در اين بخش آمده است. بحثى در باب شرور, پايان بخش مباحث مربوط به اراده است. ميرداماد معتقد است:
الشرور الواقعه فى نظام الوجود ـ سواء عليها أكانت فى هذه النشأة الأولى أم فى تلك النشأة لأخرة ـ ليست هى مرادة بالذات و مقضية بالذات, بل انما هى مرادة بالعرض و مقضية بالعرض من حيث أنها لوازم ذوات الخيرات الواجبة.
در باب «معانى الأسماء واشتقاقها», روايتى بدين صورت آمده است:

صفحه از 236