نمونه هايى از تعليقات ميرداماد
كتاب العقل والجهل
در تفسير روايت «إقبل فأقبل», درباره عقل مى گويد كه منظور از آن, امر تكوينى ايجادى است, نه امر تكليفى تشريعى. سپس ادبار و اقبال را از تزايد و تنقّص عقل انسانى (قوه عاقله) مى داند. او معتقد است كه به سبب اين ويژگى ها, عقل انسانى, محبوب ترينِ خلق در نزد خداوند و مستحق امر و نهى تكليفى تشريعى شده است.
در ذيل روايت «إنّ أبدانكم ليس لها ثمن الا الجنة» آورده است: اين كه در روايت مى فرمايد بدن هاى شما بهايى جز بهشت ندارند, اشاره به اين است كه خداوند متعال, بهاى نفس مجرّد شماست. گويا امام فرموده است: بدن هايتان, بهايى جز بهشت ندارند; پس آنها را به غير بهشت نفروشيد و بهاى جان هاى مجرّدتان, فناى مطلق در خداوند است; آنها را هم به بهايى جز خداوند و فناى مطلق شدن در او معامله نكنيد.
همچنين, اضافه بدن به ضمير خطاب, مؤدّى اين معناست كه جوهر انسان, نفس ناطقه است.