هر چند براى آنان افتخار است، ولى به تنهايى نمى تواند موجب بر كنارى آنان از خطا و اشتباه شود و زشتيها را از آنان نفى كند. قرآن مجيد نيز در موارد زيادى از صحابه اى كه جنبه نفاق داشته اند، ياد كرده است و همچنين روايات زيادى از رسول اكرم ـ ص ـ در مذمّت و نكوهش آنان وجود دارد كه در مبحث بررسى حالات صحابه به آن خواهيم پرداخت.
حديث نجوم، در نگاه پيشوايان اهل سنّت
اينك ببينيم ائمه حديث اهل سنّت و بزرگان آنان در خصوص حديث «نجوم» چه مى گويند:
احمد بن حنبل (م ۲۴۱ هـ .): وى رئيس مذهب حنبلى است كه ذهبى درباره او مى گويد: «شيخ الاسلام، سيد المسلمين فى عصره، الحافظ الحجة...». حالات وى در معاجم رجالى مانند تاريخ بغداد، حلية الاولياء، طبقات شافعيه، تذكرة الحفاظ، وفيات الأعيان، شذرات الذهب، والنجوم الزاهرة آمده است.
وى، حديث «نجوم» را حديثى غير صحيح مى داند و عده اى، از جمله ابن اميرالحاج در كتاب خود (التقرير و التحبير) و ابن قدامه در «المنتخب» و صاحب «التيسير فى شرح التحرير» ۱ ، نظر او (احمد بن حنبل) را آورده اند.
المزنى، شاگرد شافعى، (م ۲۶۴ هـ .): ارباب معاجم، از جمله صاحبان وفيات الأعيان، مرآة الجنان، طبقات شافعيّه، العبر و حسن المحاضرة، از او ياد كرده اند. يافعى درباره او مى گويد: «الفقيه ابوابراهيم... كان زاهداً عابداً مجتهداً...» و شافعى او را ناصردين خود تلقى كرده است. مزنى، حديث «نجوم» را صحيح نمى داند. ما نظريه او را درباره حديث ياد شده، از اين سخن ابن عبدالبرّ دريافته ايم كه مى گويد:
قال المزنى، رحمه الله فى قول رسول الله ـ ص ـ «اصحابى كالنجوم»: «ان صحّ هذا الخبر [أى حديث النجوم فمعناه فى مانقلوا عنه و شهدوا به عليه...»
و جمله «إن صحّ هذا الخبر» در اين كلام، نقطه مورد نظر ماست و اين مطلب، حاكى از