حسن بن الجهم نيز نقل مى كند كه همين كتاب (ديات) را بر امام رضا ـ ع ـ عرضه داشته و ايشان تأييد فرموده اند. ۱
افزون بر دلايلى كه تا اينجا ذكرشان گذشت، كلام پيامبر اكرم در خطبه مسجد خيف كه فرمود: «نَضّرالله عبداً سمع مقالتى فوعاها و حَفظها و بلَّغَها مَن لم تبلغه» ۲ ، دليل روشن ديگرى بر لزوم نوشتن است. چه آنكه بهترين مصداق حفظ، نوشتن است و در روايت آمده كه سفيان ثورى، از يكى از اصحاب امام صادق ـ ع ـ درخواست كرد كه او را به حضور آن حضرت ببرد. او اجازه گرفت و سفيان در وقت مقرّر رفت و پس از استجازه ورود، درخواست قلم و دوات نمود و گفت: «خطبه رسول الله در مسجد خيف را بيان فرما». حضرت فرمود: «اكتب بسم الله الرحمن الرحيم. خطبة رسول الله فى مسجد الخيف، فقال: نَضَّرالله عبداً سمع مقالتى فَوَعاها و... [كه گذشت]». ۳
بدين ترتيب، بايد گفت سنّت در ديدگاه تشيّع، از آغاز صدور، همراه با تمامى جنبه هاى حفظ و رعايت، و از جمله مقيّد به كتابت بوده است. چنين حالتى در سنّت از نظر عامّه نيست مگر در اندكى از آن؛ و لذا در نزد آنها معروف است: «كلّ حديثٍ رَواه الشافعى عن مالك عن نافع عن ابن عمر، فهو سلسلة الذَّهَب». ولى در نزد علماى شيعه، «كلّ حديثٍ صَدَر مِن المعصومين مِن علىٍ ـ ع ـ الى مولينا العسكرى، فهو سلسلة الذّهب» و علاوه بر آن، در حدّ فاصل ميان علماى ما و معصومين نيز راويانى هستند كه احاديث رسيده به وسيله آنها سلسلة الذهب است؛ كسانى نظير زراره و محمد بن مسلم و أبان و ابن ابى عمير و يونس و غير ايشان. بنابراين مى توان گفت كه «اهل سنّت حقيقى»، فرقه شيعه جعفرى است و نه معروفين به «اهل سنّت» كه چون از نظر حديث در مضيقه قرار گرفتند، قياس و استحسان و استقراء و امثال آنها را مدارك و منابعى در عرض كتاب و سنّت قرار دادند. لكن انصاف اين است كه علماى اهل تسنّن، در نقل و تنظيم احاديث، بيش از ما زحمت كشيده اند؛
1.الكافى: ۷/۳۲۴/۹
2.الكافى: ۱/۴۰۳/۱ [خداوند خرّم سازد بنده اى را كه سخن مرا بشنود و ازبر كند و نگاه دارد و به كسى كه به او نرسيده برساند.]
3.الكافى: ۱/۴۰۳/۲