و آنكه خداوند متعال نورى از خويش در جهت هدايت وى به حق، براى او مقرر نكرد، از آن پس نورى براى او نخواهد بود.
چون خداوند است كه:
«... وَلىُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الّظُلُماتِ اِلىَ النُّورِ» ۱ ... آرى او ولى و دوستدار و سرپرست كسانى است كه داراى ايمان هستند، و آنان را از تاريكيها به نور و روشنايى بيرون مى برد.
يعنى آنان را به نور، هدايت و راهبرى مى كند، و نور الهى، آنها را زير پوشش خود مى گيرد؛ آن هم به گونه اى كه تاريكى غربت و خلأ انس به دنيا، در اسرار و درون آنها راهى براى خود نخواهد يافت، و نيز تيرگيهاى جهل و نادانى، مجال و عرصه اى براى تركتازى خويش پيدا نخواهند كرد.
ز ـ صدق و عبوديت:
على هذا، اقامت و استقامت بر اين نور ـ يعنى نورى كه از سوى حق به سوى حق رهنمون است ـ مبتنى بر دو شرط است: يكى صدق، و ديگرى عبوديت و بندگى در برابر حضرت حق. در مضمون دعا مى بينيم كه «صدق»، به «عبوديت» اضافه شده است: «واَقِمنى بَصِدقِ الْعُبودية»؛ اين اضافه، اشاره به اين نكته دارد كه عبوديت، بدون صدق فراهم نمى آيد. اما بايد ديد، صدق و عبوديت چيست؟
صدق، عبارت از مقامى است كه خداوند متعال اهل آن را ستوده و فرمان داده است كه بايد در معيت اهل آن به سر برد؛ چنانكه فرموده است:
«ىا اَيُّهَا الّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَكُونُوا مَعَ الصّادِقينَ» ۲ ... اى مؤمنين، خويشتن را از عذاب خدا حفاظت كنيد و با راستان به سر بريد.
حسن و زيبايى راستى ـ از نظر منطق عقل ـ بر هيچ كسى مخفى نيست. صدق ـ هم در اقوال و هم در احوال ـ قابل جريان است. و در هر حال، صدق و راستى در تمام موارد، اعم از اقوال و احوال، يك امر پسنديده و قابل تحسين مى باشد. امّا حسنِ صدق در اقوال به دليل روايتى است كه در «الكافى» به صورت «مرفوع» به محمد بن مسلم، از