وسيله احرام و برهنه ساختن سر و پوشيدن لباس احرام ـ كه به سانِ كفن است ـ و كندن لباسهاى عادى، منتهاى خضوع و تذلل را در برابر خدا ابراز داشته است.
سيدالشهدا با اين شرايط و شرايطى كه قبلاً در آغاز دعا اعلام كرده بود، منتهاى خضوع و خاكسارى خود را در پيشگاه خداوند متعال ارائه كرد.
سپس عرض مى كند: «وَهَذا حالى...» و اين، حال من است كه بر تو مخفى نيست.
آنگاه از او وصول به وى را درخواست مى كند و مى گويد: «اَطْلُبُ الْوُصُول اِليْكَ». و اين درخواست نشان مى دهد كه احرازِ مقامِ وصولِ به حق (تعالى) جز به مدد توفيق و هدايت و ارشاد واسعاد حق (تعالى) امكان پذير نمى باشد؛ زيرا صِرْفِ كوشش و اكتساب نمى تواند در سوى اين هدف، كارساز باشد؛ و براى كوبيدن اين در، تنها دامن همت به كمر زدن رسا نيست؛ چون مسافت ميان انسان تا سر منزل وصول، بسيار دور و دراز است، و آفات و پيش آمدهاى مُخِل فراوان، و موانعى بس عظيم، سر راه وجود دارد كه در نورديدن اين راه با تمام آفات و موانعش جز به يارى عنايتِ ازلى ممكن نيست.
و اما اينكه عرض كرد: «بِكَ اَسْتَدِلّ عَلَيْكَ»، اشاره به اين نكته و حقيقت است كه دليلى بيرون از وجود حق، وجود ندارد كه بتوان از رهگذر آن به حق (تعالى) راه بُرْد. دليل وجود حق، از ديدگاه اهل عرفان، خود حق (تعالى) است؛ چنانكه براى اثبات روشنايى و پرتو آفتاب در روشنترين لحظاتِ روز به خود آفتاب استدلال مى شود: «آفتاب آمد دليل آفتاب»... «ىا مَنْ دَلَّ عَلى ذاته بذاته»؛ چون حق (تعالى) نيز همچنان كه خورشيد، كاملاً ظاهر و پيداست، و هيچ شهودى غير از آن دو نمى تواند وجود آنها را اثبات كند.
۰.آنگاه سيد الشهدا عرض مى كند:«فَاْهدِنى بِنُورِكَ اِليْكَ، وَاَقِمنى بَصِدْقِ الْعُبُوديّةِ بَيْنَ يَدَيْكَ»...
۰.خدايا مرا به مدد نور و تجلى خويش، به كوى وصال خويش راهبرى كن، و به يارى صدقِ بندگى ام در پيشگاه تو، مرا پايدار نگاه دار!
هدف اين گفتار، بيان حقيقتى است كه در اين آيه مطرح است، آنجا كه خداوند متعال مى فرمايد:
«وَمنْ لَمْ يَجْعَلِ اللهُ لَهُ نُورَاً فَمالَهُ مِنْ نُورٍ» ۱ ...