بود ائمه ـ عليهم السلام ـ براى به دست آوردن حكم شريعت، به رأى و ظنون پناه مى برند. و (اين قمى ها) با اين اوصاف باز خود را از علما مى دانند. و اين حقيقتاً و بدون شبهه تقصير مى باشد».
و سرانجام در مقابل استاد شيخ صدوق ـ ره ـ اين چنين به معرّفى علامت غلوّ اقدام مى كند:
«در بيان علامت غلوّ، كافى است كه بگوييم كسى كه علامتهاى حدوث را از ائمه ـ عليهم السلام ـ نفى مى كند و درباره آنها حكم به الوهيّت و قديم بودن مى كند، غالى است.» ۱
كه چنانچه مشاهده مى شود، شيخ مفيد ـ ره ـ در اين عبارت، بحث را به غلوّ در ذات برده و علامت غلوّ را از آنجا گرفته است.
نتيجه رجالى يى كه از اين بحث به دست مى آيد اين است كه اگر «غلو در ذات» در مورد يك راوى ثابت شد، نمى توان به احاديث او در آن حال اعتماد نمود، حتى اگر قائل به قبول روايات افراد فاسد العقيده و كافر بشويم؛ زيرا چنين كسانى با چنين عقايدى، عاقبت به وادى اباحيگرى رسيده و از هيچ عمل خلافى ابا نداشتند و لذا در احاديث از مشركين هم بدتر دانسته شده اند. پس سخن صاحب «معجم الرجال» كه درباره يكى از متهمين به غلوّ به نام حسن بن على بن ابى عثمان معروف به سجاده بيان شده، صحيح به نظر نمى رسد. او بعد از ذكر تضعيف اين شخص از سوى نجاشى و ابن غضائرى، چنين مى فرمايد:
«نعم لو لم يكن فى البين تضعيف لأمكننا الحكم بوثاقته مع فساد عقيدته بل مع كفره ايضا» ۲
... بله، اگر تضعيفى در ميان نباشد، مى توان به وثاقت او حكم كرد؛ گرچه عقيده اش فاسد باشد، يا حتّى اگر كافر باشد.
ج ـ بررسى احاديث «قولوا فينا ما شئتم»
ممكن است احاديث «قولوا فينا ماشئتم» (يعنى: درباره ما هر چه خواستيد بگوييد) مستند عدّه اى براى غلوّ در فضايل از طريق جَعل داستانهاى دروغين حاوى معجزات و
1.تصحيح الاعتقاد، ص ۱۳۵ ـ ۱۳۶
2.معجم رجال الحديث، ج ۵، ص ۲۲