و امّا حديث قدسى، آن نيز كلام منقول از حق تعالى است؛ لكن الفاظى است كه خداوند به پيامبران سابق نيز القاء فرموده است.
سنّت كه روايت و حديث و نص نيز بدان اطلاق مى شود، كلامى است كه الفاظ آن از پيامبر اكرم و محتوا و معانى آن از خداوند است. البته سنّت در علم اصول، سه قسم است: قول، فعل و تقرير معصوم؛ لكن مراد اصوليّين، سنّت صادره از پيامبر ـ ص ـ است و لذا، كتابت را جزء سنّت نياورده اند. روشن است كه اگر سنّت به واسطه امام معصوم رسيده باشد، قسم چهارمى هم خواهد داشت و آن، كتابت است.
كتاب و سنّت، هر دو بايد از پيامبر اكرم به جامعه برسد تا مورد عمل قرار گيرد. در رسيدن «كتاب» به انسانها، نسلاً بعد نسلٍ تا به امروز، اشكالى نداريم. بحمدالله كتاب خدا با همان الفاظ و كلمات و خصوصيّات وارده، به صورت متواتر و قطعى، به ما رسيده و تغيير و تحريفى در آن واقع نشده است و تشكيك در اين مسئله و قول به «تحريف كتاب الله» كه از برخى علماى فريقين صادر شده، باطل است و مورد قبول نيست؛ بلكه اشتباه و لغزش است و زَلَّة الكبير، زلَّةٌ كبيرة. ۱
و امّا درباره «سنّت» و حديث ـ كه موضوع نوشتار ما نيز هست، ـ بحث است كه اوّلاً، كيفيّت رسيدن سنّت و كلمات پيامبر اكرم به جامعه اسلامى از صدر اسلام تا به امروز، چگونه است؟ و ثانياً، در اين روش دستيابى به سنّت، چه اختلافى ميان مسلك ما (شيعه اماميّه) و مسلك ساير برادران مسلمانمان (از غير اماميّه) هست؟
در اين زمينه به نكاتى چند اشاره مى شود:
نخست آنكه سنّت و حديث در نزد اهل تشيّع، همان سنّت و حديث در نزد اهل تسنّن است و مراد فريقين از آن، «الفاظ و مطالبى است كه از پيامبر گرامى اسلام صادر شده و به عنوان علوم و معارف الهى، در مقام بيان، القاء شده است». و توهّم آنكه سنّت در نزد شيعه اماميه و فرقه جعفريّه معناى ديگرى دارد و اين توهم كه آنها معتقدند ائمه معصومين عليهم السلام، خود بالاستقلال مطالب را از حضرت حق دريافت مى كنند و براى مردم بيان مى نمايند، باطل است؛ بلكه در عالم تشيّع و در نزد اماميّه، اعتقاد بر اين
1.لغزش بزرگان، لغزشى بزرگ است.