علوم حديث 1 - صفحه 178

براى رهبرى مردم است؛ در كتب اهل سنت احاديث بسيارى وجود دارد كه خود صحابه به عدم شايستگى خود براى رهبرى، اعتراف كرده اند.
غالب مورخان نيز يادآور شده اند كه گروهى از صحابه در حوادث و مسائلى كه پيش مى آمد، براى به دست آوردن حكم شرعى، به ديگران متوسل مى شدند و در ميان صحابه افرادى بودند كه خود اعتراف داشتند «كل الناس أفقه منّى حتى المخدرات فى الحجال»؛ بلكه برخى از آنها از سرِ جهل به احكام، در يك قضيه، چند حكم متناقض مى دادند. طبرى در تفسير خود، موارد شگفت آورى از خليفه دوّم آورده است.
بنابراين، محال است رسول خدا ـ ص ـ كه علم اولين و آخرين نزد اوست، چنين افرادى را با وجود جهلشان به احكام و معارف، به عنوان مراجع و رهبران امت معرّفى نمايد.
دليل هفتم اينكه مى دانيم به دليل آيه تطهير و حديث ثقلين و ديگر آيات و روايات، در عصمت ائمه اهل بيت عليهم السلام از خطا و اشتباه، ترديدى نيست. بنابراين، با وجود اين بزرگواران، با عقل سازگار نيست كه رسول خدا ـ ص ـ خطاكاران را به منزله ستارگان آسمان قرار دهد... با اينكه برخى از همان صحابه، تالى تلو مقام ائمه بوده اند؛ مانند: ابوذر، سلمان، مقداد، و عمار...
دليل هشتم اينكه شكى نيست در احكام شرعى ـ چه منصوص و چه غير منصوص ـ ميان صحابه اختلاف بوده است و اين مطلب، خود موضوع كتب متعدد است؛ از جمله «الانصاف فى بيان سبب الاختلاف» از شاه ولى الله دهلوى. بنابراين هيچ مؤمن هوشمندى به خود چنين اجازه اى نمى دهد كه اين گونه افراد را به عنوان رهبران امت قرار داده و آنها را به ستارگان هدايت تشبيه كند؛ تا چه رسد به خاتم النبيين صلى الله عليه وآله.
دليل نهم در رد حديث «نجوم» كه صحابه را چون ستارگان آسمان دانسته است، اين است كه باب تخطئه بر روى اصحاب رسول خدا ـ ص ـ باز بود؛ بلكه تخطئه برخى نسبت به بعضى ديگر از حد اعتدال گذشته و به تكذيب و تكفير مى انجاميد؛ اينها قضايايى است كه در كتب اهل سنّت مدوّن است. بنابراين چگونه فرد عاقل باور مى كند كه همه اينان ـ با اين حالت ـ پيشوايان دين و رهبران مسلمانان باشند؟!
دهمين دليل اينكه برخى از صحابه، پايبند به كتاب خدا و سنّت نبوى نبودند و در دين،

صفحه از 188