هدف سيدالشهدا (عليه السلام) از اين صدق، عبارت از صدق در احوال است نه صدق در اقوال و افعال؛ زيرا اضافه صدق به عبوديت در «وَاَقمنى بِصدق العبودية»، بيانگر همين هدف است.
اين صدق، يعنى صدق در احوال، داراى درجاتى است كه آغاز آن در سالك، عبارت از صحت و سلامت قصد و نيت اوست؛ لذا در اين مرحله، به انگيزه اى گرايش نمى يابد كه احساس نقص و كمبود كند، و با هيچ گونه ضدى همرهى نمى كند كه او را طرد نمايد، و در كوشش خود دچار ضعف نمى شود كه او را دچار انحطاط گرداند. سپس سالك به سوى مقام و مرتبتى ديگر اوج مى گيرد كه در آن مرحله نفسش جز به قيام و اقدام بر عبوديت و بندگى، به امر ديگرى گرايش نمى يابد و نسبت به نفس خويش جز با يك ديد خشم آلود، به گونه اى ديگر نمى نگرد؛ از آن پس، هيچ گونه هوسى او را به بى بند و بارى سوق نمى دهد تا آنكه سرانجام از رهگذر صدق، به نورانيتى مجهز مى گردد كه او را براى درآمدن به رضاى حق، شايستگى مى بخشد.
در چنين موضعى، اگر از رهگذر مشهودات به نورانيتى نائل شود، وجود خود را فراموش كرده و براى نفس خود هيچ اسم و رسمى را نمى پذيرد و در نتيجه، به مقامى در صدق دست مى يابد كه حق (تعالى) از آن آگاه است.
اما مقام عبوديت، مقامى است محمود كه براى همه بندگان خدا ضرورى و لازم است. و گاه بندگان كامل را هم به عبوديّت توصيف كرده و گفته اند: «هم من عبادالله الصالحين». و اين بندگان از آن جهت به «صالحين» توصيف شده اند كه تعبد آنها از هرگونه شائبه اى پاكيزه مى باشد و كاملترينِ بندگان، عبارت از كسى است كه بدون هيچ شائبه اى خداى را بندگى كند. چون سالك، مملوك غير خدا نيست؛ زيرا نزع و بريدن رابطه بندگى با ما سوى الله، يكى از شرائط سالك مى باشد. آيا نمى بينى كه خداوند متعال در حق پيامبر برگزيده اش مى فرمايد:
«سُبْحانَ الّذى اَسْرى بِعبدِه لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ...» ۱
اين سير و معراج، از آن رو فراهم آمد كه نبى اكرم (صلى الله عليه و آله وسلم)، ربقه مالكيت ماسوى الله را در تمام جهات از خويشتن گسست.